برو به محتوای اصلی
روانشناسی

روانشناسی ترید

yasin

خیلی از معامله‌گرهای باتجربه می‌گن سخت‌ترین چالشی که تو مسیر معامله‌گر شدن باهاش روبه‌رو می‌شی، اینه که بتونی بر ذهن و روان خودت مسلط بشی!

روانشناسی معامله‌گری یعنی همون احساسات و حالت‌های ذهنی‌ای که می‌تونن باعث موفقیت یا شکستت توی معامله‌گری بشن. این موضوع بخش‌های مختلفی از شخصیت و رفتار آدم رو نشون می‌ده که روی تصمیم‌ها و عملکردش توی معامله تأثیر می‌ذاره.

روانشناسی معامله‌گری به اندازه‌ی آگاهی، تجربه و توانایی، توی ارزیابی عملکردت توی بازار اهمیت داره. بعضی از احساسات مفیدن و باید ازشون استفاده کنی، ولی بعضی‌ها مثل ترس، طمع، استرس و اضطراب، باید کنترل بشن.

روانشناسی توی معامله‌گری یه چیز پیچیده‌ست و زمان می‌بره تا آدم واقعاً بتونه بهش مسلط بشه. واقعیت اینه که خیلی از معامله‌گرها بیشتر با جنبه‌های منفی این موضوع روبه‌رو می‌شن تا جنبه‌های مثبتش.

مثلاً ممکنه یه نفر به‌خاطر ترس زیاد از ضرر، خیلی زود از یه معامله ضررده خارج بشه، یا برعکس، وقتی نمی‌خواد با واقعیت ضرر روبه‌رو بشه، دچار طمع بشه و حجم بیشتری روی همون معامله ضررده بزنه.

روانشناسی معامله‌گری چیه؟


روانشناسی معامله‌گری یعنی بررسی اینکه احساسات و حالت ذهنی یه معامله‌گر چطور می‌تونه روی تصمیم‌هایی که توی معاملاتش می‌گیره تأثیر بذاره. بسته به وضعیت بازار سهام و استراتژی‌ای که هر معامله‌گر داره، روانشناسی هر کسی می‌تونه با بقیه فرق داشته باشه.

روان و طرز فکر معامله‌گر موقع‌هایی مثل وارد شدن به یه معامله، تعیین حد ضرر یا حتی زمان خروج از معامله، نقش خیلی مهمی بازی می‌کنه.

اگه معامله‌گر بخواد روان خودش رو قوی‌تر و حرفه‌ای‌تر کنه، می‌تونه برای خودش یه نقشه راه یا برنامه معاملاتی طراحی کنه. این برنامه می‌تونه شامل مراحل مختلفی باشه که بسته به شرایط فعلی و اتفاق‌هایی که ممکنه در آینده توی اون معامله بیفته، بهش کمک کنه تصمیم‌های دقیق‌تر و بهتری بگیره.

مبانی روانشناسی معامله‌گری

مدیریت احساسات
ترس، طمع، هیجان، اعتمادبه‌نفس بیش از حد و استرس، از اون دسته احساساتی‌ هستن که تقریباً همه‌ی معامله‌گرها یه جایی از مسیرشون تجربه‌ش می‌کنن. اینکه چطور این احساسات رو مدیریت کنی، می‌تونه فرق بین رشد حساب معاملاتی‌ت یا نابودی‌ش باشه.

درک FOMO (ترس از جا موندن)
معامله‌گر باید بتونه به‌محض اینکه حس FOMO یا همون ترس از جا موندن از یه فرصت بهش دست داد، اونو شناسایی کنه و کنترلش کنه. این کار آسون نیست، ولی باید یادش باشه که همیشه فرصت‌های جدیدی برای معامله هست، و فقط باید با پولی ریسک کنه که اگر از دستش رفت، مشکلی براش پیش نیاد.

غلبه بر طمع
طمع یکی از رایج‌ترین احساساته بین معامله‌گرها، و به‌خاطر همین باید توجه ویژه‌ای بهش کرد. وقتی طمع کنترل ذهن رو به‌دست می‌گیره، معامله‌گر ممکنه روی معامله‌های ضررده دوباره حجم بزنه یا از لوریج زیاد استفاده کنه تا ضررهای قبلی رو جبران کنه. کنترل طمع آسون نیست، ولی اگه واقعاً بخوای توی معامله‌گری موفق بشی، باید یاد بگیری چطور جلوش رو بگیری.

اجرای مدیریت ریسک
اهمیت مدیریت ریسک اصولی قابل چشم‌پوشی نیست. از نظر روانی هم کلی فایده داره. وقتی از همون اول بدونی قراره چقدر ریسک کنی و هدفت چیه، خیال‌ت راحت‌تر می‌شه چون می‌دونی تا کجا قراره پیش بری و از چی باید مراقبت کنی.

جلوگیری از اشتباهات معاملاتی
همه‌ی معامله‌گرها اشتباه می‌کنن، چه تازه‌کار، چه حرفه‌ای. اما اگه بفهمی چرا اون اشتباه رو کردی، می‌تونی جلوی زنجیره‌ای شدن اشتباهاتت رو بگیری.

علاوه بر اشتباهاتی که قبلاً گفتیم، معامله‌گرها یه اشتباه دیگه هم می‌کنن که خیلی وقتا نادیده گرفته می‌شه، و اون سوگیری ذهنیه. طبق گفته‌های علوم اعصاب، سوگیری یه بخش طبیعی از ذهن انسانه و حتی وقتی داریم توی بازار سرمایه‌گذاری می‌کنیم هم، ناخودآگاه روی تصمیم‌هامون تأثیر می‌ذاره.

بیایید تو بخش بعدی بیشتر در مورد این موضوع حرف بزنیم.

سوگیری تأییدی

سوگیری تأییدی که بهش "سوگیری تأییدگرایانه" یا "سوگیری طرف خودم" هم می‌گن، یعنی اینکه آدم‌ها معمولاً دنبال اطلاعاتی می‌گردن که چیزی رو که خودشون از قبل بهش باور دارن، تأیید کنه.

این نوع سوگیری روی قدرت تفکر انتقادی ما تأثیر می‌ذاره، چون باعث می‌شه فقط چیزهایی رو یادمون بمونه که تحلیل‌هامون رو تأیید می‌کنن، ولی چیزهایی که اشتباه بودن یا نتیجه‌ی بدی داشتن رو فراموش کنیم. این یه ایراد رایج توی طرز فکر انسان‌هاست.

آدم‌ها معمولاً ناخودآگاه تمرکزشون می‌ره روی چیزهایی که با باورها و دیدگاه خودشون هماهنگه و چیزهایی که مخالفه رو یا نادیده می‌گیرن یا بی‌اهمیت می‌دونن.

این طرز فکر اشتباه می‌تونه منجر بشه به چیزی که بهش می‌گن "اثر شترمرغ" (Ostrich Effect)، یعنی یه نفر اون‌قدر به نظر خودش مطمئنه که عملاً چشم‌هاش رو روی شواهد و اطلاعاتی که خلاف نظرش هستن می‌بنده، تا مجبور نشه باورهاشو تغییر بده.

تأثیر سوگیری تأییدی روی معامله‌گرها

بیایم با یه مثال ساده شروع کنیم تا بهتر بفهمیم سوگیری تأییدی دقیقاً چی‌کار می‌کنه:

فرض کن من چهار تا کارت دارم. هر کدوم از این کارت‌ها یه عدد یه طرفشونه و یه حرف طرف دیگه‌ش. یکی از کارت‌ها E داره، یکی عدد ۴، یکی K و یکی ۷.
بعد من می‌گم: «اگه یه طرف کارت یه حرف صدادار باشه (مثل E)، طرف دیگه‌ش باید یه عدد زوج باشه.»

حالا سؤال اینه:
کدوم کارت یا کارت‌ها رو باید برگردونی تا ببینی حرف من درسته یا نه؟ و حداقل چند تا کارت باید برگردونی؟

اکثر آدم‌ها می‌گن: E و ۴
ولی جواب درست اینه: E و ۷

چرا؟

  • اگه E رو برگردونی و پشتش عدد فرد باشه، یعنی حرف من اشتباهه.
  • اگه ۷ رو برگردونی و پشتش یه حرف صدادار باشه، باز هم حرفم رد می‌شه.
  • ولی اگه ۴ رو برگردونی و پشتش یه حرف صدادار باشه، فقط حرف منو تأیید کردی، در حالی که برای سنجیدن درستی یه جمله، باید دنبال نقضش بگردی.

این همون کاریه که ما معمولاً تو زندگی و مخصوصاً توی معامله‌گری انجام می‌دیم.
ما بیشتر دنبال اطلاعاتی می‌گردیم که حرف قبلی‌مون رو تأیید کنن، نه اون‌هایی که ممکنه نشون بدن اشتباه کردیم.
یه عادت بدی که خیلی‌هامون داریم اینه که اول یه نظریه یا دیدگاه برای خودمون می‌سازیم، بعد شروع می‌کنیم به گشتن دنبال خبرها و اطلاعاتی که به ما بگه: «آره، درست فکر کردی.»

معمولاً گوشمون به حرف کسایی بیشتر بازه که باهامون موافقن، چون حس خوبی می‌ده وقتی می‌شنویم بقیه هم مثل ما فکر می‌کنن.
مثلاً توی بازار دنبال تحلیل‌گرایی می‌گردیم که با تحلیل خودمون هم‌جهتن، نه کسی که تحلیلش خلاف ماست.
خبرهایی رو بیشتر می‌خونیم که با نظر خودمون یکی باشه.

ولی این طرز فکر توی تصمیم‌گیری‌های مالی می‌تونه فاجعه‌بار باشه. چون باعث می‌شه دیدت محدود بشه و به واقعیت‌های مخالف توجه نکنی.

چطور از سوگیری تأییدی دوری کنیم

سوگیری‌ها روی همه‌ی تصمیم‌های انسانی تأثیر می‌ذارن، واسه همین خیلی مهمه بدونیم این باورهای از قبل ساخته‌شده چطور می‌تونن روی رفتار و انتخاب‌هامون تأثیر بذارن.
اینجا چند تا راهکار هست که کمک می‌کنه سوگیری تأییدی رو کمتر کنیم:

۱. اجازه بده اشتباه کنی
اگه واقعاً می‌خوای به حقیقت‌های واقعی و بی‌طرفانه نزدیک بشی، باید بتونی بپذیری که اشتباه کردی – مخصوصاً وقتی اطلاعات و داده‌های جدید نشون می‌دن که نظرت غلط بوده.
اگه نتونی شکست رو قبول کنی، یعنی خودت رو از پیدا کردن مسیرهای جدید توی بازار محروم می‌کنی. چون همیشه چسبیدن به یه تحلیل اشتباه، یعنی بستن درهای فرصت‌های جدید.

۲. فرضیه‌ات رو تست کن
ما معمولاً به فرض‌هامون بیشتر از سوگیری‌هامون آگاهیم، ولی همون‌طور که سوگیری‌ها باعث اشتباه می‌شن، فرضیه‌های غلط هم می‌تونن مانع درک درست واقعیت بشن. اینکه فقط چون یه چیزی رو "فکر می‌کنی" درسته، پس واقعا درست باشه، خطرناکه.
همیشه فرضیه‌ات رو آزمایش کن. دنبال اطلاعات و شواهدی باش که ممکنه خلاف حرفت رو ثابت کنن. سعی کن با استفاده از داده‌های واقعی، تحلیل‌ت رو به چالش بکشی.

۳. حواست به تکرار زیاد باشه
برای تأکید بیشتر، برای تأثیرگذاری یا القا کردن یه موضوع، خیلی وقتا یه چیز رو بارها و بارها تکرار می‌کنن. این خودش یه جور شست‌وشوی مغزیه که باعث می‌شه فقط چون یه چیزی رو زیاد شنیدی، فکر کنی درسته.
مخصوصاً وقتی افراد قدرتمند یا رسانه‌ها یه حرف رو هی تکرار می‌کنن، بیشتر شک کن.
هر چی بیشتر یه چیز تکرار شه، دلیل نمی‌شه درست باشه.


اشتباه قمارباز

توی آمار، ما با دو نوع اتفاق سر و کار داریم: رویدادهای وابسته و رویدادهای مستقل.
امروزه با پیشرفت تکنولوژی و تکنیک‌های تحلیل داده، سعی می‌کنیم از داده‌های گذشته برای پیش‌بینی آینده استفاده کنیم. اما آیا این همیشه جواب می‌ده؟ آیا واقعاً داده‌های آینده همیشه به داده‌های گذشته وابسته‌ن؟ حتی آماری‌ها هم همیشه مطمئن نیستن.

اشتباه قمارباز یه مثال معروفه از این طرز فکر اشتباه. این خطا نشون می‌ده که ذهن انسان معمولاً پیش‌بینی آینده رو بر اساس اتفاقات گذشته انجام می‌ده، حتی وقتی که این دو اتفاق کاملاً مستقل از هم باشن.

مثلاً تصور کن یه سکه رو پنج بار پشت سر هم بندازی و هر پنج بار شیر بیاد. خیلی‌ها فکر می‌کنن بار ششم حتماً خط میاد چون «دیگه وقتشه» یا «احتمالش خیلی زیاده»، در حالی که احتمال شیر یا خط بودن سکه هنوز همون پنجاه‌درصده، چون هر بار انداختن سکه یه اتفاق مستقل از دفعه قبله.

این طرز فکر اشتباه توی معامله‌گری هم دیده می‌شه. مثلاً یه نفر می‌گه: «این سهم پنج روز پشت سر هم ریخته، پس فردا دیگه قطعاً مثبت می‌شه.» ولی هیچ تضمینی نیست، چون حرکت‌های بازار همیشه وابسته به عوامل زیادی هستن و نه فقط گذشته‌ی قیمتی.

تأثیر اشتباه قمارباز روی معامله‌گرها

فرض کن یه سکه رو ده بار بندازی و هر ده بار شیر بیاد. حالا برای بار یازدهم چی حدس می‌زنی؟ احتمالاً می‌گی: «این‌بار دیگه حتماً خط میاد!»
اگه این‌جوری فکر کردی، بدون که دچار اشتباه قمارباز شدی.

اشتباه قمارباز توی دنیای سرمایه‌گذاری هم خیلی رایجه.
خیلی از سرمایه‌گذارها یا معامله‌گرها به این دلیل که یه اتفاق «مدت زیادیه نیفتاده»، فکر می‌کنن الان دیگه حتماً باید بیفته. و بر همین اساس، پوزیشنشون رو می‌بندن یا معامله‌ای رو شروع می‌کنن.

مثلاً یه سهم چهار روز پشت سر هم داره رشد می‌کنه و هر روز سقف جدید ثبت می‌کنه.
بعضی‌ها می‌گن: «خب، دیگه وقتشه اصلاح کنه، پس الان بهترین زمان برای خروجه.»
ولی بعضی دیگه دقیقاً برعکس فکر می‌کنن: «این سهم هنوز توی مومنتوم صعودیه، احتمالاً ادامه می‌ده.»

واقعیت اینه که هیچ‌کدوم از این طرز فکرها نباید صرفاً بر اساس تعداد روزهای رشد یا ریزش باشه.
اینکه یه سهم چند روز پشت سر هم مثبت بوده، دلیلی نداره که حتماً فرداش منفی بشه، مگر اینکه از نظر تحلیل تکنیکال یا بنیادی نشونه‌هایی برای اصلاح یا برگشت وجود داشته باشه.

اشتباه قمارباز یعنی اینکه فکر کنیم بازار باید "طبق نوبت" رفتار کنه، در حالی که خیلی از حرکات بازار، به‌ویژه در کوتاه‌مدت، مستقل از هم هستن.

چطور از اشتباه قمارباز دوری کنیم

برگردیم به مثال پرتاب سکه:
اگه سه بار پشت سر هم "خط" بیاد و تو فکر کنی احتمال اینکه بار چهارم "شیر" بیاد کمتر از ۵۰ درصده، یعنی داری وارد یه تصمیم‌گیری غیرمنطقی می‌شی.

همین اشتباه می‌تونه توی معامله‌گری هم بهت آسیب بزنه.
وقتی داری معامله می‌کنی، به‌جای اینکه فقط به بالا و پایین رفتن‌های پیاپی قیمت توجه کنی، باید روند کلی رو بررسی کنی—ببین روند صعودیه یا نزولی.

تصمیمات معاملاتی‌ت باید بر اساس منطق باشه، نه بر اساس حس یا تصورات ذهنی.


اثر گله‌ای

اثر گله‌ای یعنی اینکه آدم‌ها فقط به این دلیل یه کاری رو انجام می‌دن یا به یه نتیجه می‌رسن که بقیه هم دارن اون کار رو می‌کنن.
این پدیده تو خیلی از زمینه‌ها دیده می‌شه؛ مثل اقتصاد، سیاست، روانشناسی، و طبیعتاً بازارهای مالی هم ازش بی‌نصیب نیستن.

اثر گله‌ای تو بازارهای مالی

حباب قیمتی :
حباب قیمتی زمانی شکل می‌گیره که قیمت یه دارایی (مثلاً یه سهم خاص) به خاطر محبوبیت زیادش، هی بالا می‌ره.
قیمت اون‌قدر بالا می‌ره که دیگه با ارزش واقعی یا بنیادهای اون دارایی هم‌خوانی نداره و بیش از حد گرون می‌شه.
چرا این اتفاق می‌افته؟ چون وقتی یه سهم پرطرفدار می‌شه، سرمایه‌گذارهای زیادی برای خریدش صف می‌کشن. همین خرید زیاد، باعث می‌شه قیمتش بالاتر بره. این افزایش قیمت باعث می‌شه حتی افراد بیشتری وسوسه بشن وارد بشن، و این چرخه ادامه پیدا می‌کنه تا یه جا بترکه.

کاهش نقدشوندگی :
وقتی یه خبر غیرمنتظره یا یه اتفاق مهم توی بازار می‌افته، خیلی از معامله‌گرها برای مدتی دست نگه می‌دارن و معامله نمی‌کنن تا ببینن اوضاع چه‌جوری می‌شه.
این باعث می‌شه تعداد خریدار و فروشنده‌ها تو بازار کم بشه و نقدشوندگی به‌شدت پایین بیاد. وقتی بازار نقد نباشه، کشف قیمت (یعنی اینکه بفهمیم قیمت واقعی یه دارایی چقدره) سخت می‌شه.
نتیجه‌ش اینه که قیمت‌ها ممکنه یه‌دفعه به شدت بالا یا پایین برن. این تغییرات شدید باعث ترس و وحشت بیشتر تو بازار می‌شه، که خودش دوباره باعث عدم قطعیت بیشتر می‌شه، و این چرخه باز هم ادامه پیدا می‌کنه.

چطور از اثر گله‌ای دوری کنیم

با توجه به اینکه اثر گله‌ای چقدر می‌تونه مخرب باشه، چندتا راهکار وجود داره که کمک می‌کنه گرفتار این دام نشی:

۱. همیشه اطلاعاتت رو از منابع معتبر بررسی کن
هر خبری که از اینترنت، شبکه‌های اجتماعی یا افراد مختلف می‌شنوی، حتماً با منابع قابل‌اعتماد مثل سایت‌های تحلیلی یا کارگزاری‌ت چک کن.

۲. از درستی اطلاعات مطمئن شو
هر چیزی رو که شنیدی، همون‌جوری قبول نکن. از خود منبعش بپرس یا تو چند تا سایت معتبر مختلف بررسیش کن تا به یه نتیجه‌ی قابل اعتماد برسی.

۳. زود نتیجه‌گیری نکن
یکی از دلایلی که باعث می‌شه اثر گله‌ای انقدر قوی عمل کنه، اینه که ما خیلی سریع می‌پریم به یه نتیجه. سعی کن تا وقتی شواهد کافی و محکم وجود نداره، بی‌طرف بمونی و هیجانی تصمیم نگیری.

۴. ذهنت رو باز نگه دار
پذیرفتن اطلاعات جدید و دیدن احتمال‌های مختلف باعث می‌شه راحت‌تر بتونی از جریان عمومی جدا بشی و تصمیمی بگیری که واقعاً بر اساس منطق و تحلیل خودته، نه فقط دنباله‌روی جمع.