در دنیای معاملهگری، یکی از کلمات پرطرفدار و رایج که این روزها زیاد میشنویم، "لیکوییدیتی" یا همون نقدینگی هست.
خیلی از استراتژیهای معاملهگری بر پایه پرایس اکشن (تحلیل حرکت قیمت) تأکید زیادی روی مفاهیم مربوط به نقدینگی دارن. یه ایده محبوب اینه که بازارها دائم دنبال این هستن که استاپلاس (حد ضرر) معاملهگران خرد رو بزنن تا حرکتهای بزرگتری رو شروع کنن.
اما آیا این واقعاً درسته؟ یعنی واقعاً کسی اون پشت نشسته که داره استاپلاسهاتو میزنه؟ و آیا میتونی با استفاده از ابزارهایی که "لیکوییدیتی" بازار رو نشون میدن، مزیت خاصی توی معاملاتت به دست بیاری؟
توی این مقاله، قراره کامل این موضوع رو بررسی کنیم. از تعریف نقدینگی گرفته تا نحوه استفاده از این مفاهیم توی استراتژیهات.
لیکوییدیتی چیه؟
خیلی وقتا وقتی صحبت از لیکوییدیتی میشه، میگن همون استاپلاسهای معاملهگرای دیگهست. ولی راستش این تعریف خیلی دقیق نیست و مفهوم اصلی نقدینگی رو درست توضیح نمیده.
درسته که بعداً راجع به استاپها هم حرف میزنیم، ولی اگه بخوایم ساده بگیم، لیکوییدیتی در واقع همون سفارشهای محدود (Limit Orders) هست که توی بازار قرار گرفتن و منتظر اجرا شدن.
نقدینگی BTCUSDT در بایننس – چی میبینیم؟
تصویری که بالا میبینی، نقدینگی موجود برای BTCUSDT توی بایننس رو نشون میده. برای اینکه موضوع سادهتر و قابلفهمتر بشه، من قیمتها رو به گروههای ۵۰ دلاری دستهبندی کردم.
مثلاً طبق تصویر، 70.827 بیتکوین برای خرید تو قیمت 28900 آمادهست و 16.608 بیتکوین برای فروش تو قیمت 28950.
میتونی این سطوح رو بهعنوان کف و سقف قیمت در نظر بگیری. تا وقتی که کسی نخواد این حجمها رو بخره یا بفروشه، بازار نمیتونه ۵۰ دلار بالاتر یا پایینتر بره.
دفتر سفارشات (Order Book) چیه؟
دفتر سفارشات، که بهش Ladder یا Depth of Market (DOM) هم میگن، فقط سفارشهای محدود (Limit Orders) رو نشون میده.
یعنی اگه بخوای سفارش جدید بذاری یا یه پوزیشن باز رو با سفارش محدود ببندی، اینجا نمایش داده میشه.
اما چیزی که نمیبینی، سفارشهای استاپ (Stop Orders) یا قیمتهای لیکوییدیشن هست، چون اینها معمولاً با سفارش بازار (Market Order) اجرا میشن.
چرا دفتر سفارشات برای معاملهگرا جالبه؟
خیلی از معاملهگرا از دفتر سفارشات و هیتمپها استفاده میکنن تا بفهمن عرضه یا تقاضای بزرگی وارد بازار میشه یا نه.
مثلاً وقتی سفارشهای بزرگی درست بالای قیمت یا پایین اون میبینن، فکر میکنن که اینها همون نهنگهایی هستن که دارن حمایت یا مقاومت میسازن.
اما اینجا باید یه سوال از خودت بپرسی:
چرا کسی که حجم زیادی معامله میکنه، بخواد قصدشو به همه نشون بده؟
خطر سفارشهای جعلی (Spoof Orders)
خیلی وقتا این سفارشهای بزرگ فقط برای فریب معاملهگرا گذاشته میشن. بهشون میگن Spoof Orders. این سفارشها فقط برای این هستن که یه داستان دروغی درباره عرضه و تقاضا ایجاد کنن و وقتی قیمت بهشون نزدیک میشه، سریعاً حذف میشن.
در واقع، اونایی که این سفارشهای بزرگ رو گذاشتن، از طرف دیگه بازار، سفارشهای کوچیک رو پر کردن!
سفارشهای بزرگ واقعی یا حقه؟
گاهی سفارشهای بزرگ واقعاً واقعی هستن، اما معمولاً این سفارشها یا OTC اجرا میشن (خارج از بازار عمومی) یا به سفارشهای کوچیکتر تقسیم میشن.
یه مثال جالب دیگه سفارش آیسبرگ (Iceberg Order) هست. اینجوریه که یه حجم خیلی بزرگ با کلی سفارش کوچیک پنهان میشه و یهدفعه پر میشه!
آیا توجه به نقدینگی مهمه؟
بله، اما بستگی داره توی چه بازاری معامله میکنی:
- فارکس و CFDها:
این بازارها نقدینگیشون رو از شرکتهایی به اسم Liquidity Providers میگیرن. توی این حالت، نمیتونی عمق بازار رو ببینی و هرچی درباره نقدینگی فکر میکنی بیشتر حدس و گمانه. - فیوچرز کلاسیک (مثل CME یا Eurex):
اینجا میتونی نقدینگی رو توی DOM ببینی. البته به خاطر حضور شرکتهای HFT (معاملات با فرکانس بالا)، گرفتن مزیت از DOM سختتر از قبل شده. - بازار کریپتو:
کریپتو از این نظر خیلی جذابه چون کلی ابزار و داده در دسترسه. اما چون بازارش نازک و سریعالحرکته، نگاه کردن به DOM روی نقاط قیمتی خاص خیلی کمک نمیکنه.
ولی اگه ببینی که دفتر سفارشات به سمت خرید یا فروش سنگینتره، ممکنه یه نشونه از تغییر جدی باشه، مخصوصاً اگه این تقاضا یا عرضه از طرف چندین شرکتکننده باشه.
مثال:
تو تصویر BTCUSDT توی بایننس میبینی که وقتی دفتر سفارشات به یه سمت سنگین شده، چطور قیمت واکنش نشون داده.
یادت باشه که این سفارشها بیشتر مثل یه "تبلیغ" عمل میکنن، ولی اگه عرضه یا تقاضای واقعی پشتش باشه، اهمیتش بیشتر میشه.
نقدینگی چطور نوسانات بازار رو تعیین میکنه؟
یکی از اصلیترین کارایی که نقدینگی انجام میده اینه که مشخص میکنه یه بازار چقدر حرکت کنه.
برای مثال میتونیم به BTC و ETH یا ES و NQ نگاه کنیم.
این بازارها معمولاً همبستگی بالایی دارن، یعنی اگه یکی بره بالا یا بیاد پایین، اون یکی هم معمولاً همون جهت رو دنبال میکنه.
فرق اصلیشون اینه که میزان حرکتشون (به درصد) با هم فرق داره.
هرچی نقدینگی کمتر باشه، نوسانات بیشتر میشه چون حجم کمتری لازمه تا قیمت حرکت کنه.
برعکس، اگه نقدینگی بالا باشه، حرکت قیمت سنگینتر و کندتره.
مقایسه ES و NQ در تایمفریم هفتگی
تو تصویر بالا، نمودار ES و NQ رو در تایمفریم هفتگی میبینی.
بعد از ریزش بزرگ کرونا در مارس 2020، ES حدود 120 درصد رشد کرد و بعدش یه اصلاح 27 درصدی داشت.
در همون دوره، NQ حدود 150 درصد رشد کرد و بعدش یه اصلاح 37 درصدی رو تجربه کرد.
از نظر بنیادی، تفاوت زیادی بین ES و NQ نیست، چون هر دو شاخص بازار سهام آمریکا رو دنبال میکنن.
فرق اصلیشون تو نقدینگی شونه. ES بازار خیلی نقدتریه، یعنی برای حرکت دادن ES تلاش بیشتری لازمه نسبت به NQ.
حالا انتخاب با خودته که بخوای یه بازار نقدتر (با نوسان کمتر) رو معامله کنی یا یه بازار نازکتر (با نوسان بیشتر) رو.
پرایس اکشن و لیکوییدیتی پولها
احتمالاً تا حالا درباره لیکوییدیتی پولها و استراتژیهای پرایس اکشن که روی شکار نقدینگی (استاپها) تمرکز دارن، شنیدی.
یه نکته بامزه اینه که قبلاً گفتم سفارشهای استاپ در واقع نقدینگی محسوب نمیشن، چون کسی نمیتونه این سفارشها رو ببینه.
برای همین، تو بحث پرایس اکشن، این مفهوم بیشتر یه اصطلاح تبلیغاتیـه که معاملهگری رو هیجانانگیزتر و جادویی جلوه بده!
با این حال، احتمالاً بارها دیدی که بازار از یه نقاط کلیدی (مثل سقف یا کفهای قبلی) عبور میکنه و بعد بهطور کامل برمیگرده. این حرکتها معمولاً به همین شکار استاپها ربط داده میشه.
واقعیت پشت این حرکات قیمتی
برخلاف تصور خیلیها، این حرکات قیمت به خاطر یه "دست مخفی" یا دستکاری نیست، بلکه ریشهش تو ذات بازار و رفتار معاملهگرهاست.
همه بازارها بر اساس یه مدل دوطرفه کار میکنن:
برای هر خریدار، باید یه فروشنده باشه و برعکس.
حالا چرا بعضیوقتها قیمت از یه سقف یا کف کلیدی رد میشه؟
چون معمولاً استاپلاسها تو این مناطق جمع میشن و این حرکات باعث فعال شدن اونها میشه.
اما چیزی که مهمتره اینه که این حرکات معمولاً باعث افزایش مشارکت معاملهگرها میشه، چه اونایی که دنبال برگشت قیمت هستن (Mean-Reverting) و چه اونایی که دنبال ادامه روند هستن (Trend-Following).
یعنی بیشتر از اونکه این حرکتها شکار استاپ باشه، نشوندهنده ورود حجم بالایی از معاملهگرهاست.
چرا بازارها بیشتر رِنج میزنن تا روندی بشن؟
بیشتر وقتها بازارها تو یه بازه قیمتی (رِنج) حرکت میکنن، نه اینکه تو یه مسیر خاص روند داشته باشن.
ولی معاملهگرای خرد معمولاً با دیدن حرکتهای سریع دچار فومو (ترس از جا موندن) میشن و سعی میکنن وارد معامله بشن، به امید اینکه از یه روند بزرگ سود بگیرن.
این رفتار یه فرصت عالی برای معاملهگرای بزرگ ایجاد میکنه که تو این مواقع سفارشهای فروششون رو پر کنن و روی برگشت قیمت (Mean Reversion) معامله کنن.
حالا اگه واقعاً بازار فقط به خاطر "شکار استاپها" بود، این حرکات باید خیلی بینظم و شلوغ میشدن.
چون فعال شدن تعداد زیادی استاپ تو یه نقطه قیمتی، باعث میشه قیمت چندین واحد پشت سر هم جهش کنه.
اما حقیقت اینه که اینجور حرکتهای شدید کمتر اتفاق میافته، چون بازار یه جریان طبیعیتر رو دنبال میکنه.
حرکت طلا – شکار استاپ یا چیزی بیشتر؟
یه لحظه به این فکر کن: اگه حرکت قیمت طلا فقط یه شکار استاپ سریع بود، چرا بازار بیش از یه روز تو همون محدوده قیمتی موند و بعد شروع به ریزش کرد؟
درسته که تو سقف قیمت، بعضی از استاپها فعال شدن، اما چیزی که بعدش اتفاق افتاد یه جدال دوطرفه بین خریدارها و فروشندهها بود.
این کشمکش در نهایت با انتشار یه خبر اقتصادی مهم به سمت نزولی حل شد.
آیا مارکت میکرها استاپهاتو میزنن؟
یکی دیگه از کلمات پرطرفدار کنار "لیکوییدیتی"، مارکت میکرها هستن.
خیلیها مارکت میکرها رو بهعنوان موجودات شروری توصیف میکنن که دنبال شکار استاپها هستن.
اما راستش قضیه اینقدر ترسناک نیست!
مارکت میکینگ یه استراتژی دلتا نوترال (بدون جهتگیری) هست که فقط هدفش تأمین نقدینگی برای بازارهاست.
مارکت میکرها چطور کار میکنن؟
مارکت میکرها همزمان قیمت خرید و فروش رو اعلام میکنن و هدف اصلیشون اینه که توی جهت حرکت بازار گیر نیفتن.
اونا دنبال پیشبینی مسیر بازار نیستن؛ بلکه از اختلاف قیمت خرید و فروش (اسپرد) سود میبرن.
برای همین، حرکتهای تیز و سریع مثل شکار استاپها اصلاً برای مارکت میکرها جذاب نیست.
چون اینجور مواقع ممکنه برخلاف هدفشون، مجبور بشن تو جهت بازار پوزیشن بگیرن و ریسک بیشتری تحمل کنن.
مارکت میکرها و محیطهای کمنوسان
تو تصویر بالا، سناریوی ایدهآل مارکت میکرها نشون داده شده:
اینجا مارکت میکرها تو محیطهای کمنوسان نقدینگی تأمین میکنن و از هر دو سمت بازار سود میبرن.
حالا آیا این به معنی اینه که هیچ دستکاری تو بازارهای مالی نیست؟ معلومه که نه!
هر بازاری، از فارکس گرفته تا کریپتو و فیوچرز، سهم خودش رو از دستکاری داره.
مثلاً تو فارکس، بارها دیده شده که بانکهای بزرگ دست به دستکاری بازار زدن.
اما اینجور موارد معمولاً توسط بازیگرای دیگهای غیر از مارکت میکرها انجام میشه.
دستکاری در بازار کریپتو
تو کریپتو اوضاع حتی بدتره!
چون این بازار بهطور کلی نقدینگی کمتری داره و راحتتر قابل دستکاریه.
بارها دیده شده که بعضی شرکتها با ایجاد تقاضای مصنوعی برای یه کوین، قیمت رو بالا میبرن و بعدش اون کوین رو به معاملهگرای خرد میفروشن و میریزن.
حالا با این اوصاف، اگه فکر میکنی یکی داره دنبال شکار یه قرارداد کوچیکت با استاپلاسی که بالای یه سقف تو تایمفریم ۵ دقیقهای گذاشتی، باشه، باید گفت این بیشتر شبیه یه شوخیـه!
لیکوییدیشن و دیدن استاپها
توی کریپتو، همیشه میتونی قیمت لیکوییدیشن پوزیشنت رو ببینی.
این همون نقطهایه که اگه موجودی کافی برای نگه داشتن پوزیشن نداشته باشی، صرافی بهصورت خودکار پوزیشن رو میبنده.
اما درست مثل استاپلاسها، قیمتهای لیکوییدیشن هم تو دفتر سفارشات (Order Book) قابل مشاهده نیستن.
تنها وقتی میتونی متوجه بشی لیکوییدیشن یا فعال شدن استاپهای بزرگ اتفاق افتاده، بعد از واقعهست؛ به این حالت میگن لیکوییدیشن کاسکید (Liquidation Cascades).
این حرکات معمولاً با حرکتهای تند و سریع قیمت، همراه با کاهش شدید Open Interest (پوزیشنهایی که اجباری بسته شدن)، مشخص میشن.
توی کریپتو، یه سری نرمافزار هستن که به کاربرا هیتمپهای لیکوییدیشن رو نشون میدن.
این ابزارها سطحهای لیکوییدیشن رو روی نمودارت مشخص میکنن و بهت کمک میکنن ببینی تو چه قیمتهایی ممکنه لیکوییدیشنهای زیادی اتفاق بیفته.
این جور اندیکاتورها و نرمافزارها سطحهای لیکوییدیشن رو بهصورت تخمینی نشون میدن که از تغییرات Open Interest محاسبه میشن.
اگه به نمودار دقت کنی، میبینی که بیشتر این سطحها معمولاً تو جاهای منطقی مثل بالای مقاومت یا پایین حمایت قرار دارن.
معمولاً بعد از حرکتهای شدید قیمت که باعث فعال شدن تعداد زیادی استاپ یا لیکوییدیشن میشه، بازار آرومتر میشه و به جای اینکه مستقیم بالا یا پایین بره، شروع به تجمع (Accumulation) یا توزیع (Distribution) میکنه.